چرا کارت سازمان منافقین را با خودتان نیاوردید؟
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۹۱۰۷۷
هنوز چند قدمی با آن سنگر دوشکا فاصله داشتند که یکباره دوشکاچی به سمت آنها رگبار بست و تعدادی از آنها را نقش بر زمین کرد. چند لحظه بعد؛ باز شنیدیم همان فرد ناشناس، اللهاکبر گفت و ...
به گزارش مشرق، شاید برای خیلیها این تصور وجود داشته باشند که دایره ظلم و ستم، خیانت، خشونت و آدمکشی منافقین نسبت به هموطنان خود در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و مشخصاً اوایل دهه شصت، به کشت و کشتار، ناامنی، آشوب و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به همین جهت بخشی از روایات رزمندگان و فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در جریان عملیات والفجر ۴ که مربوط به شیوههای خباثت آمیز و ناجوانمردانه اعضای این گروهک تروریستی علیه رزمندگان اسلام است منتشر میشود:
در شرایطی که فرزندان بسیجی، سپاهی و ارتشی ملت ایران در آن شب پرماجرا (۲۸ آبان ۱۳۶۲ و در جریان عملیات والفجر ۴)، با تمام توان تلاش میکردند تا ضمن درهم شکستن مقاومت نیروهای دشمن، هرچه سریعتر اهداف خود را تصرف نمایند، رزمندگان گردان حبیب بن مظاهر (لشکر ۲۷ رسول) با صحنهای مواجه شدند که آنها را متحیر کرد.
مواجهه نیروهای تکور ایرانی با تروریستهای مجاهدین خلق در خط مقدم نبرد، آنهم دوشبهدوش ارتش بعث، صرفاً میتوانست نشاندهنده عمق فرو غلتیدن عناصر آن فرقه مدعی مجاهدت برای خلق قهرمان ایران، به ورطه وطنفروشی آشکار باشد.
مجاهد خلق؛ تیربارچی ارتش صدام تکریتی
روایت علیاصغر هاتف؛ رزمنده بسیجی گردان حبیب بن مظاهر
علیاصغر هاتف؛ رزمنده بسیجی گردان حبیب بن مظاهر، قهرمان گمنام این مقابله حیرتانگیز میگوید: در لحظاتی که درگیری سختی بین نیروهای ما و عناصری از نفرات دشمن، مستقر بر روی یال زین اسبی جریان داشت، تعدادی از بچههای گردان ما مجروح و چندنفری هم شهید شده بودند.
یکی از مجروحین، کمک آر.پی.جیزن دسته ما بود. او بهسختی مجروح شده بود و خون زیادی هم از محل جراحتش میرفت. امدادگرها پانسمان موقت انجام دادند و به نفرات حمل مجروح گفتند او را به عقب منتقل کنند. اما ایشان زیر بار نمیرفت و میگفت: با همین وضعیت میتوانم ادامه بدهم.
به او گفتم: برادر جان؛ تو که الآن مجروح هستی و توان جنگیدن نداری، پس چرا میخواهی این جا بمانی و وبال گردان ما بشوی؟ او گفت: من میدانم بهمحض روشن شدن هوا، دشمن با نیروهای تازهنفس، پاتکهای شدید خودش را شروع میکند. میخواهم این جا بمانم، تا بتوانم جواب آن پاتکها را بدهم.
لحظهبهلحظه درگیریها شدیدتر میشد و دشمن از سه طرف؛ با آتش بیامان تیربارهای دوشکا؛ نفرات ما را هدف قرار میداد. یکی از دوشکاها؛ روی ارتفاعی قرار داشت که به خط ما مشرف بود و خیلی راحت بچههای ما را میزد.
با چند نفر از نیروها هماهنگ کردیم تا از شیار کناری آن تپه بالا برویم و ضمن پرتاب نارنجک دستی، آن سنگر تیربار دوشکای دشمن را از کار بیندازیم. همینکه به نزدیکی آن موضع رسیدیم، دیدیم صدای اللهاکبر میآید و یک نفر از آن بالا فریاد میزند: برادرها بیایید بالا، بیایید بالا. اللهاکبر!
خیلی تعجب کردیم که این نفر، از کجا رفته آن بالا و زودتر از ما، سنگر دوشکای دشمن را گرفته؟ در همین فکر و خیال بودیم که دیدیم چند نفر از نیروهای ما، اللهاکبر گویان، سینهکش همان ارتفاع را گرفتهاند؛ و دارند میروند بالا.
هنوز چند قدمی با آن سنگر دوشکا فاصله داشتند که یکباره دوشکاچی به سمت آنها رگبار بست و تعدادی از آنها را نقش بر زمین کرد. چند لحظه بعد؛ باز شنیدیم همان فرد ناشناس، اللهاکبر گفت و نیروها را به سمت بالای ارتفاع فراخواند.
دوباره تعدادی از بچهها جلو رفتند و شهید و مجروح شدند. با خودم گفتم انگار اینجا خبرهایی است. رفتم و از یک نقطه کور آن شیار، خودم را به بالای آن سنگر تیربار رساندم و از همانجا، یک نارنجک به داخل آن سنگر انداختم. تا تیربارچی خواست عکسالعمل نشان بدهد، یک رگبار هم به سمت او گرفتم. اسلحه من هم دیگر فشنگ نداشت و تقریباً خلع سلاح بودم؛ اما باوجوداین؛ رفتم داخل سنگر و بالای سر آن دوشکاچی زخمی رسیدم.
دیدم با صدای بلند و به زبان مادری ما، هم فحش میدهد و هم آخ و اوخ میکند. تعجب کردم که چرا دارد به زبان فارسی حرف میزند؟ مگر اینجا سنگر عراقی نیست؟ منتها از لحن شعارهایش، فهمیدم از عناصر بدبخت سازمان مجاهدین خلق است که حالا در خدمت ارتش صدام قرار گرفته.
داشت نفسهای آخرش را میکشید و به زمین افتاده بود، که من جیبهایش را گشتم. دیدم کارت عضویت سازمان مجاهدین خلق، داخل جیب پیراهن اوست. به او گفتم: اسمتان را گذاشتید مجاهد خلق؛ اما حالا شدهاید تیربارچی ارتش صدام تکریتی و بچههای هموطنتان را به رگبار میبندید؟! لعنت بر مرام شما. بر خشم خودم غلبه کردم و آن وطنفروش بدعاقبت را در همان سنگر، به حال خودش رها کردم. بعد هم نیروها را صدا زدم تا بیایند بالا.
روایت سردار شهید حاج محمدابراهیم همت
شهید محمدابراهیم همت؛ فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در سخنرانی خود، ضمن گزارش گامبهگام مهمترین حوادث مرحله چهارم عملیات والفجر ۴، با اشاره به همین حضور خیانتآمیز عناصر فرقه تروریستی مجاهدین خلق در سنگرهای کمین خط مقدم سپاه یکم ارتش بعث، گفته است:
آن شب (۲۸ آبان ۱۳۶۲)، گردان حبیب بن مظاهر در مسیر هجوم خودش، دو یال مهم را در پیش رو داشت. یال اولی را بهسرعت گرفت و بسیاری از بعثیهای روی این یال را کشت و تار و مار کرد و در ادامه پیشروی خودش، آمد روی یال دوم.
خاطرم هست در همان لحظات، برادرمان امیر چیذری، مسئول گردان حبیب در تماس بیسیم خودش به من خبر داد: یال دوم را گرفتهایم و الآن بچههای بسیجی ما، سرازیر شدهاند به سمت یال سوم کانی مانگا.
حالا مطلب از چه قرار بود؟! سیزده نفر از بچههای گردان حبیب، داشتند به سمت قله بعدی جلو میکشیدند که ناغافل میشنوند، یکی از بالای آن قله میگوید: اللهاکبر، اللهاکبر، بچهها؛ بیایید این بالا! این سیزده نفر بسیجی، از شنیدن آن صدا خیلی تعجب میکنند و به همدیگر میگویند؛ آخر چطور ممکن است کسی از ما روی آن قله رسیده باشد؟
هیچکس جلوتر از ما حرکت نمیکرد. معالوصف؛ بین خودشان میگویند شاید حواسمان جمع نبوده و یکی از خودیها، توانسته خودش را برساند به بالای آن قله. لذا برای رفتن به همان سمت، از سینه ارتفاع بالا میکشند، که یکدفعه از همان بالا، یک قبضه تیربار دوشکا، رگباری از گلوله را به سمت این بچهها سرازیر میکند و آنها را میزند. بهطوریکه نصف این سیزده نفر زخمی میشوند و تازه بعدازاین قضیه است که بچهها مشکوک میشوند و در صدد برمیآیند بفهمند، واقعاً آن بالا چه خبراست
یکی از آر.پی.جی زنهای بسیجی خیلی شجاع و رشید حاضر در آن جمع سیزده نفره، بلافاصله نارنجک میکشد و آن را پرتاب میکند در همان سنگر دوشکا و اینجوری، آن تیربار دوشکا را از کار میاندازد.
بعد این برادر، به همراه مسئول اطلاعات-عملیات گردان حبیب؛ یعنی برادر اسلاملو، که او هم زخمی شده و الآن تحت درمان قرار دارد، دوتایی بلند میشوند و میروند به سمت آن سنگر دوشکای منهدم شده. ضمن وارسی جسد دوشکاچی، میبینند چهره او بیشتر به ایرانیها شباهت دارد تا به عراقیها.
جیب بلوز فرم او را که میگردند، از داخل آن، کارت عضویت سازمان منافقین را پیدا میکنند. منتها این دو برادر ما؛ مرتکب اشتباه بزرگی میشوند و آن کارت را همراهشان به عقب نمیآورند. آن کارت را با عصبانیت میزنند توی صورت جسد آن منافق معدوم و یکی دو تا بدوبیراه هم نثار منافقین میکنند.»
منبع: بابایی، گلعلی، کوهستان آتش، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر بیستوهفت بعثت، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحات ۷۰۷، ۷۰۸، ۷۰۹، ۷۱۰، ۷۱۱
منبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت ارتش صدام مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردان حبیب لشکر 27 محمد رسول الله لشکر ۲۷ محمد رسول الله مشرق عملیات والفجر سازمان مجاهدین خلق تهران حبیب سازمان منافقین حبیب بن مظاهر ایران انقلاب اسلامی بعثت خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت گردان حبیب بن مظاهر مجاهدین خلق سیزده نفر الله اکبر آن سنگر بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۹۱۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جانفشانی در سنگر تولید
به گزارش صدای ایران از شرکت توسعه نیشکر،اردیبهشت، ماهِ تجلّی کار و تلاش، فرصتی دوباره برای پاسداشت حماسه بیوقفه کارگران نیشکر، این ستونهای استوار پیشرفت و آبادانی ایران اسلامی است؛ کارگرانی که با عزم پولادین برای سربلندی و اعتلای وطن، «پای کار ایران» ایستادهاند و با هر قطره عرق جبین، بنیانهای اقتصاد مقاومتی را استوارتر میکنند.
مدیرعامل شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی✍دکتر عبدعلی ناصری
اردیبهشت، ماهِ تجلّی کار و تلاش، فرصتی دوباره برای پاسداشت حماسه بیوقفه کارگران نیشکر، این ستونهای استوار پیشرفت و آبادانی ایران اسلامی است؛ کارگرانی که با عزم پولادین برای سربلندی و اعتلای وطن، «پای کار ایران» ایستادهاند و با هر قطره عرق جبین، بنیانهای اقتصاد مقاومتی را استوارتر میکنند.
تحقق رشد ۵۰ درصدی تولید شکر در سال گذشته و تکرار رکوردها و رکوردشکنیها در طلیعه سال مزیّن به جهش تولید، مرهون قدمهای استوار و همّت بلند کارگرانی است که شبانهروز در سنگر تولید، جانفشانی میکنند؛ آنان که بیوقفه و با ایثار، قامت نیشکر را در زمین استوار نگه داشته و شهد شیرینی را به ارمغان آوردهاند.
صنعت عظیم توسعه نیشکر، مفتخر است که پرچمدار جهادگران سنگر تولید باشد. دشتهای سرسبز خوزستان سرافراز، گواه ایمان سترگ و دستهای پینهبسته این مجاهدان سنگر تولید است که با دلی سرشار از توکّل، جوانههای امید را از دل خاک رویش دادند و هر بحرانی را به فرصتی برای شکوفایی و بالندگی تبدیل نمودند.
ضمن تبریک روز جهانی کارگر و هفته بسیج کارگری به خانواده بزرگ توسعه نیشکر، از تلاشهای شبانهروزی و خستگیناپذیر کارگران این صنعت در کشت و صنعتهای هشتگانه که جان به کالبد این شرکت میبخشند، صمیمانه قدردانی میکنیم و برای تکتک این عزیزان، عزت روزافزون از درگاه خداوند متعال مسئلت مینماییم.